لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

تخلیه

اینکه لازم نیست برای کسی حرف بزنم و از گذشته ام بگویم و منتظر باشم تا متعجب نگاهم کند نعمت بزرگی است .  یک زمانی یک معشوقه ی قزاقستانی داشتم، دختر فوق العاده مهربان و با شعوری بود . راستش هیچ وقت نخواستم بفهمم قزاق ها چه آدمهایی هستند یا چگونه زندگی می کنند فقط از بودن با این آدم لذت می بردم اما همه ی این ها قبل از بود که بفهمد ایرانی هستم اولین باری که خیلی اتفاقی گفتم ایرانی هستم عکس العمل خاصی نداشت اما فردایش به ایمیل هایم هم جواب نداد.

ملت مشغول جشن توافق هستند

بینش

به این حد فهم رسیده ام که از همه ی اراجیف احساسی متنفر باشم . شعر عاشقانه خوب را همیشه می شود خواند ولی امان از این ...شعرهای که روان متوحش یه عده متوهم سر هم می کنند .

راستش می توانم به هوس قداست بدهم اما این کلمه کودن وار و پیش پا افتاده ی عشق ، هر چه قدر که فکر می کنم باز مطمئن می شم یه مهمل احمقانه برای آدمهای کودن است

هنر معاصر در فرانسه

شروع کرده ام به خواندن یک کتاب به اسم هنرمعاصر در فرانسه از کاترین میه ، یک نفس 150صفحه از کتاب را خواندم . چه باور کنم یا نه این کتاب یک افتضاح روحی به تمام معنا است . هر صفحه اش از چند هنرمند بزرگی فرانسوی می گوید که اگر کمی کتاب خوان باشی لای کتاب های مختلف اسمشان را شنیده ای .... تمام این آدمها ، همه ی هنرشان یک لودگی عظیم ولی مسرور کننده در خودش دارد > چقدر جالب است آدمی پیدا بشود و چند سانتی متر مکعب از ادرار خودش را اثر هنری حساب کند و تازه از شاگردان بزرگ مارسل دوشان هم باشد .

من از فرانسه و هنرش دل خوشی ندارم ولی این دیوانگی مطلق هنرمندانش را دوست دارم یه حیوانیت جالبی از این آدمها فوران می کند . یک شهوت ابتدایی از همه جای این آدمها بیرون زده است

و این عکس برایم جالب بود و نمی دانم چرا