لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

من نیز

می دونی منم گاهی حس می کنم تنهام

خیلی شده برای منم پیش بیاد گوشیمو وردارم بخوام به کسی زنگ بزنم

ولی هیچکدوم از این چن صد نفری که شماره هاشونو دارم به دردم نخورن، چون به این جنس صحبتا نمی خوردن

می دونی منم اذیت می شم از اینکه آدما اینقد لجز شدن

می دونی شاید تقصیر منه که وقتی کسیو لمس می کنم بجای گرم شدن یاد حقارتامون می افتم

می فهمی منم دردم میگیره از اینکه خیلی از اوقات کسی نیست که کیفمو برام نگه داره

نمی دونم چرا هیچ وقت از خودم نپرسیدم چرا چن هزار نفری که فکر می کنن آشنای منن...وقتی کارشون گیره سراغم میان

نمی دونم درک کنی یا نه ولی وقتی آدم مناسب احوال فراغت آشناهاش نباشه ناراحت میشه

اما من که خودم خواستم اینطوری باشم پس چرا حالا می نالم...چون انسان ذاتا دوست داره که درد بکشه

...........

..........

..........

راستی فکر می کنی این بار این همایش لعنتی طلاق چقد ازم وقت بگیره... اصلا فک می کنی آدمایی که قرار بیان اونجا به چه دردی می خورن





اصلا وقتی گرسنه ای چرا هوس کردی از سر آداب و تطهیر غذا بخوری...مرد بشکن این سبوی ترک خورده ی تطهیرو