لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

بانو

خیلی وقت است یادی از تو نمی کنم

تو می توانی با چشهایت یک مکتب باشی ، یک دین جدید

تو می توانی با آن صدای سهمگینت پیامبری کنی

و من بیچاره هیچ

من آنم که هیچگاه به پیامبری نرسید و همه ی تاریخ پیرو تو بود

من آنم که اگر مکتبی بنیان گذارم فراتر از فلاکت ایسم نخواهد رفت

پیامبر زمانه ام بکش مرا در آغوشت


نظرات 2 + ارسال نظر
تارا دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 ساعت 20:17 http://www.shaanaar.blogsky.com

آن چشم ها که آخر بد مستی من است...
آن چشم ها که هی همه ی هستی من است....
هر بار می نویسمشان
می نویسم و
هر بار در مقابلشان کم می آورم....
.
.
.
.
.
+هی علی بهت نمیاد عاشق باشی....!

چشمو هیچ وقت نمیشه نوشت یا حتی کشید یا حتی عکسشو نگا کرد

قبول دارم اصلا بهم نمیاد...شاید هیچ وقت

محمود دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 ساعت 06:46 http://www.mamemihan1.blogsky.com

هییییی درد دل ما را گفتی .. پیامبر ما به ایمان ما شک داشت ... هیییییی

مشکل ما با پیامبرا اینه که عاشق زیاد دارن....هی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.