لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

akhavan

چه میکنی؟ چه میکنی؟

درین پلید دخمه ها

 سیاهها ، کبودها

بخارها و دودها ؟

ببین چه تیشه میزنی

به ریشه ی جوانیت

به عمر و زندگانیت

به هستیت ، جوانیت

تبه شدی و مردنی

به گورکن سپردنی

چه می کنی ؟ چه می کنی ؟

چه می کنم ؟ بیا ببین

که چون یلان تهمتن  

چه سان نبرد می کنم

 اجاق این شراره را
 

که سوزد و گدازدم

چو آتش وجود خود

خموش و سرد می کنم

 که بود و کیست دشمنم ؟

یگانه دشمن جهان

 هم آشکار ، هم نهان
 

همان روان بی امان

زمان ، زمان ، زمان ، زمان

سپاه بیکران او

دقیقه ها و لحظه ها 

غروب و بامدادها

 گذشته ها و یادها

رفیقها و خویشها

 خراشها و ریشها  

سراب نوش و نیشها

 فریب شاید و اگر
 

چو کاشهای کیشها

بسا خسا به جای گل

 بسا پسا چو پیشها

 دروغهای دستها

چو لافهای مستها

 به چشمها ، غبارها

به کارها ، شکستها

نویدها ، درودها

نبودها و بودها

سپاه پهلوان من

به دخمه ها و دامها

 پیاله ها و جامها

 نگاهها ، سکوتها

 جویدن برو تها

شرابها و دودها

 سیاهها ، کبودها

بیا ببین ، بیا ببین

 چه سان نبرد می کنم  

شکفته های سبز را

چگونه زرد می کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.