لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

لیلی

بعد از مدتها
شاید حدود یه سال!!!نشستم و یه وبلاگو تا آخر خوندم
وبلاگ یه دختر، از یه خانواده ترک، با همه محدودیتایی که ما ترکا برای دخترامون قائلیم و جزء هویت ماست.اما با هویت متفاوت
جالب بود برام، کسی که شاید تا همین دو سه ساله پیش می تونسته نمونه یه زن ترک باشه،با مختصات سفیدی پوست ،شوهر پسندی، آشپز بودن،مادر بودن خاص ترکا،سادگی زنای ترک،قلب مهربون زنای ترک،شوهر دوست بودنشون
الان تبدیل به یه دختر فلسفه خونده شده، فلسفه غرب، با تمام آشفتگیاش،با تمام حسای متناقضی که به آدم میده. و این فلسفه این دخترو زیر و رو کرده
واقعیت اینه این دختر دیگه هیچ وقت نمی تونه یه زن ترک خوب باشه،پس یه هویتشو از دست داده
امیدوارم دختر جدیدی که تبدیل بهش شده خوشبختش کنه...اما فقط امیدوارم...چون ما پسرا با اسمای شهاب و طه و علی و کوفت و زهرمار و حتی رام! وقتی با اینجور دخترا مواجه میشیم بدبختانه فقط سوء استفاده می کنیم و آخر کار یه انار با ظاهر شاید خشگل باقی می مونه که آبش کامل از داخل خشک شده و دیگه حس و هویتی برای ادامه زندگی براش نمونده
دیگه شور و هیجانی برای خیلی کارا براش نمونده
من از بچگی دلم برای اناری که لهش می کردن،زخمیش می کردن،عصارشو می کشیدن می سوخت...هیچ وقت نمیزاشتم جلو روم اینکارو بکنن