لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

دوستان دوستان دوستان

دوستان دلم گاهی تنگتان می شود

اینکه نمی نویسید

اینکه کمتر می نویسید

اینکه نیستید

اینکه رفتید

و اینکه من تنهایم

همین است زندگی

همین کوفتی عوضی

هیچ چیزی نمی ماند

چه من و چه شما

و چه عجیب دلم هوای نوشته هایتان را کرد

تارا...سمانه...شایان...علی...صاف...اون دختره ی همجنسگرا...اون دختر باهوش...نیستید


من

خب راستش

من جثه ی نحیفی دارم

استخوانی

لاغرمردنی

از این حرفا

و روحیه ی کوفتیم شدیدن حساس

و وقتی سرما می خورم....انسان متظاهری می شوم سر خورده که به سرعت از همه فررار می کند که نکند کسی از او این مرض کوفتی را بگیرد


و وقتی سرما می خورم چقدر به مرگ نزدیک می شوم من....مسخره است