دارم با یه وسیله مزخرفی به اسم کروم بوک پست میزارم که کیبورد فارسی نداره...
کوتاه و مختصر می نویسم
یک بلاگی رو دنبال میکردم که یه دختر شمالی بود که داشت پزشکی می خوند با کلی استرس روزانه...با یه تم افسردگی...با کلی ترس...
امروز فهمیدم دکتر شده...ازدواج کرده...حالش خیلی بهتر به نظر میرسه
خوشحالم که زندگی همیشه برای همه هم خیلی سختگیر نیست...