پسرخاله جان بر خلاف من که به اصرار دوستان آدم فلسفی و ریا کاری هستم، انسان ساده و خوبیست
و البته پسرخاله جان مطمئنن از من خشگلتر است
و اما چند سالی کوچکتر...چیزی در حدود هیجده
و تاز فهمیده است زن حسی متعالی است...البته در حد فهم خودش
پسرخاله جان دیشب آمده تهران و امروز تا چند روز دیگر آویزان ماست
خب پسرخاله جان می گویند که دختران تهران را دوست دارد
و من مانده ام با این بچه .... با این تمایلات واضح و عریان و ترسناک
من هیجده ساله هاله تقدس داشتم
اما این بچه...نمی دانم شاید همین چند ساله بشود فاصله یک نسل
یه زمانی یه دختر مسیحیو می شناختم
خب ازم بعید نیست که دوسشم نداشته باشم
یه روز قرار شد از قشنگترین دعایی که توی دینامون داریم برا هم حرف بزنیم
من یه قسمت از دعای کمیلو خوندم
اونم کل عشای ربانیو برام خوند
و دخترها به خدا نزدیکترند حتی اگر مسیحی باشند....
چندمین بار است که تحت تاثیر دوره ی ماهیانه ی یک دختر متاثر می شوم
این نوع تاثر احمقانه است
هیچ واقعیتی در آن نهفته نیست ، مگر کلمه ی مسخره و ریش ریش شده ای به اسم هورمون
.
.
.
والبته این فهم متنهی به این نخواهد شد که بار دیگر گول نخورم و متاثر نشوم
این بازی سر داراز دارد، بی هیچ برنده ای
اگر پسر بودید یادتان باشد هر آنچه از تاثر در این دوره می شنوید سانتی متری عمق ندارد
سانتی متری