خیلی احمقانه وارد یه رابطه شدم
ولی آدم جالبی بود
مسخره اینکه دیروز وقتی از کافه زدم بیرون شمارشو لای برگه های باطله انداختم رفته
راستش چن وقتی است که درگیر این فکر شده ام بدبختی کشیدن چه نقشی در حس خوشبختی دارد؟
جوابی هم ندارم اما می دانم فعلا زندگی چیز تنفر انگیزی است که هنوز هم جای شکرش باقی است
یادتان باشد عده ای کثیری از آدمهایی که احساس را می کوبند ، فحشش می دهند و آدمهای احساسی را تحقیر می کنند ، جز بدبختای تنهای جامعه ان
فک کنم منم جز اون دسته از عقد ه ای های تنهای جامعه ام
مسخره این است که امروز روز تولدش است . مسخره تر اینکه من تولد همه را فراموش می کنم ولی امروز خودم را به هرجایی زدم که بشود تولدش را تبریک بگویم ولی نشد
احمق وقتی با آن همه بهانه ی الکی دست به سرت کردم چرا دوباره برگشتی و خواستی بفهمم که این تاریخ دکوری . این عدد بی خود را یادت مانده است . تبریک گفتی ولی حالا ...
حالم شدیدن مثل کسی است که چیزی را گم کرده و حالا محتاجش است
تولدت مبارک سارای احمق