لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

ops

خیلی احمقانه وارد یه رابطه شدم

ولی آدم جالبی بود

مسخره اینکه دیروز وقتی از کافه زدم بیرون شمارشو  لای برگه های باطله انداختم  رفته

سوال

راستش چن وقتی است که درگیر این فکر شده ام بدبختی کشیدن چه نقشی در حس خوشبختی دارد؟


جوابی هم ندارم اما می دانم فعلا زندگی چیز تنفر انگیزی است که هنوز هم جای شکرش باقی است

دزد

این عکس پایینو از وب دوس یکی از بچه ها دزدیدم

یادمان

یادتان باشد عده ای کثیری از آدمهایی که احساس را می کوبند ، فحشش می دهند و آدمهای احساسی را تحقیر می کنند ، جز بدبختای تنهای جامعه ان

فک کنم منم جز اون دسته از عقد ه ای های تنهای جامعه ام



مسخره

مسخره این است که امروز روز تولدش است . مسخره تر اینکه من تولد همه را فراموش می کنم ولی امروز خودم را به هرجایی زدم که بشود تولدش را تبریک بگویم ولی نشد

احمق وقتی با آن همه بهانه ی الکی دست به سرت کردم چرا دوباره برگشتی و خواستی بفهمم که این تاریخ دکوری . این عدد بی خود را یادت مانده است . تبریک گفتی ولی حالا ...

حالم شدیدن مثل کسی است که چیزی را گم کرده و حالا محتاجش است

تولدت مبارک سارای احمق