لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

ادمها

جالبه

یه آدمو که هر روز می بینید و تا حالا فرصتی پیش نیومده که باهاش گپ بزنید چقد سطحی و کم میشناسیم

امروز با یکی از آشناها به اسم محمدی هم صحبت شدم

چقد این آدم بدرد بخور و با شعور بود

و من نمیشناختمش...با اینکه یه سال باهم برخورد داریم

اوضاع

از اوضاعم گاهی باید حرف زد

که بفهمی در این شرایط اگه زنده ای و داری زندگی می کنی خیلی جون سختی

همنقد بگم که از اوضاعی که درست کردم راضی نیستم

باور

به موضوع غریبی می خواهم اعتراف کنم
من شاید تا همین چند روز پیش از جمله ی افرادی بودم که به آدم های درگیر در رده های میانی مدیریتی در این کشور باور داشتم
نه باور به معنای اعتماد و اعتقاد
باور به معنای اینکه به چیزهایی اعتقاد دارند
اما خب بشر به فهم می رسد...مردم می فهمند
خیلی ها در این مملکت فقط به خودشان اعتقاد دارند
فقط به خودشان...فقط به منافع شخصی خودشان

خستگی

اوضاع خوبی نیست

شدیدن خسته ام

علی الحساب دوست داشتن به شدت مشکل شده

به سمتی می روم که کم کم خودم را یه گوشه میگذارم و می روم دنبال سفر و گم شدن

تارا

اینکه تارا دوباره می نویسد
حس خوبی از جریان زندگی در خودش دارد