این مدت مطالب اینجا چقدر اروتیک شده است
مردی که اروتیک صحبت می کند زن ندیده ی حقیری بیش نیست
بروم دنبال اینکه زمانی دوست داشتم باستان شناس شوم و بین خرابه های دور دست زیبا چیزی باشد که بتوانم لمسش کنم
یا زمانی که دوست داشتم برم ببینم دنیاییی که خدایش می گوید برو و بگرد چه شکلی است
همان دوچرخه برقی که برای این سفر ژیگیر دنبالش بودم
اینکه هیچ وقت حال یاد گرفتن درست هیچ زبانی را نداشتم
امروز یک سال پیرتر شدم
اما این تولدم را دوست داشتم چون مردی از پیش پدر دیرینم مرا تبریک گفت
می دانید گفتن این حرف هیچ دردی را دوا نمی کند
اما راستش خستگی پست قبل هنوز در تنم مانده
در ادامه ی پست قبل می نویسم :
دلم هوای یک نجیب زاده ی بلژیکی مو سرخ لاغر کرده است که از کودکی یادش داده اند با کپه ای از کتابها روی سرش راه برود
آنقدر مودب و آنقدر متین که نشود بی خجالت صدایش کنی
من اینگونه راه رفتن را دوست می دارم. قدمها متوازن و سبک
یا زنی از استکهلم که هر جمله ای که می گفت می شد درباره اش از شکسپیر ، گوته و مون همتا و مثال آورد
راستش دختران ایران بی انصاف اند...
مثل دستمال می مانند که دوس دارند خودت را رویشان پاک کنی و بروی
من در نوجوانی فهمیدم که اگر بخواهخی با دختری از این سرزمین بمانی نامت را می گذرد کنه، سیریش و زبان نفهم
دختر این شهر مردان تن آلود را دوس دارند...
مردان که هر شب با زنی تازه می خوابند
ن پسران ساده ی خواب آلود را
امروز بعد ار مدتها از پنجره اتاقم به بیرون نگاه کردم
آدمها را از بالا که نگاه کنی بی حفاظ تر و واقعی ترند
راستی دختران و زنان تهران چقدر زشت راه می روند.... مثل لک لک ها ، جغدها و مرغابی های زشت
به قول یک دوست قدیمی از راه رفتن یه دختر می شود فهمید چه حالی دارد...چند ساعت یا سال قبل از رختخواب کسی بلند شده است
شنیده اید می گویند سید آمد
من هم یک چنین انسانی هستم...
دانشگاه ما که بیایی همه مرا میشناسند
خیلی ها بی سلام از کنارم رد نمی شوند
حالشان که بد باشد بدون درد و دل از پیش من نمی روند
کارشان که گیر باشد دست و دلم برایشان بکار می رود...
اما راستش جز چند مهربان کلاسمان باقی بچه های کلاس خودم از من متنفرند
نمی دانم هیچگاه انسان بدی نبوده ام اما آنها متنفرند و شاید حق دارند
گذشته از همه ی آدمهایی که وقتی کاری برایشان می کنم همراهم هستند باقی اوقات من تنهایم
راستش خیلی ها خواسته اند دنبالم راه بیفتند ولی دکشان که می شود کرد
ولی گاهی حس می کنم این تنهایی چیزی خوبی نیست
نمی دانم ولی باور دارم این تنهایی چیز خوبی نیست
اولین بار است که دختری را یک هفته ای دک می کنم تا برود