-
امروز فردا
شنبه 12 تیر 1395 02:00
دکتر فعلا نزدیک ترین دوست من است شاید هم نه...دکتر مضحک ترین حیوان خانگی است که من میشناسم شیخ... این جوجه شیخ اصل و نسب دار که با هم از زن لذات سخن می گوییم بی شک نه سرهنگ یا آدمیرال شریف...نمی دانم اما هیچ اعتمادی به دوستی کودکانه او نیست مشد تقی...انسان خوبیس اما دوست نه مجتبی را فقط من دوست دارم امید پسرک مهربان...
-
این ماه
چهارشنبه 9 تیر 1395 21:52
این ماه عجیبی است باید بروم دنبال کار خودم...کلی اوقات شلوغ پشت در ایستاده و من اینجا در سکوت نشسته ام خب شاید بشود چیزی بنویسم شاید هم نه...هر چه هست...ایام عجیبیست راستی باید به یک نفر می سپردم هوای خودش داشته باشد...بداند یادم نرفته...من حالش را به خواب هم جویانم آن یک نفر یادش باشد همینکه آسمان آبی است...همینکه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 تیر 1395 12:54
می دانید بین یه مشت زبان نفهم گیر کرده ام شایدهم من نفهمم که زبان آنها را یاد نمی گیرم اما هر چه هست هر روز بیشتر می فهمم که در حالت زوالم هر روز بیشتر بچگانه تر می اندیشم مسخره است کسی حسرت نوشته های دیروزش را بخورد و این یعنی چیزی برای نوشتن نمانده تهران این لعنتی شلوغ بی احساس این لعنتی دور فاصله دار در تهران فاصله...
-
یادآوری
یکشنبه 23 خرداد 1395 20:40
می دانید آدم گاهی باید خودش را نگاه کند ببیند دقیقا کجایش تا شده، برخورده، لجن گرفته مثل کتاب تکراری که باید برا امتحان کوفتی همه جایش را نگاه کرد این اواخر که از خودم چیزی دیده ام مربوط می شود به یک اخلاق قدیمی من موقتا دوستان صمیمی بسیاری پیدا می کنم اما غریزی وقتی آن آدم دوست واقعی تری پیدا کرد...دیگر یکباره یا...
-
دکتر
شنبه 15 خرداد 1395 09:39
یه زمانی متعجب می شدم اگر کسی می خواست درباره دکتر پستی بنویسد اما حالا خودم حس می کنم چیزی باید درباره این آدم نوشت دکتر فرصت طلب ترین آدم ممکن در نمره گرفتن است دکتر همیشه سفید می پوشد دکتر بجز کرایه رفتن که من حسابش کردم باقی کرایه تاکسی ها را حساب کرد(همشهری اصفهانی برخی دوستان کاملا اصفهانی برخورد کرد) دکتر دیروز...
-
مهدی
چهارشنبه 12 خرداد 1395 09:09
می روم اما مرا با اشک همراهی مکن بر نخواهم گشت دیگر معذرت خواهی مکن من که راضی نیستم ای شمع گریان تر شوی کار سختی می کنی از خویش می کاهی، مکن صبحدم خاکسترم را با نسیم آغشته کن داغ را محصور در بزم شبانگاهی مکن آه! امشب آب نه ، آتش گذشته از سرم با من آتش گرفته هر چه می خواهی مکن پیش پای خویش می خواهی که مدفونم کنی در...
-
شکسپیر
یکشنبه 9 خرداد 1395 15:27
شکسپیر... سر کلاس یه استاد مزخرف اینقد حالم گرفته شد که نیت کردم تابستون بشینم شکسپیر بخونم نمی دونم چرا شکسپیر اما هوس کردم
-
پل عشق
یکشنبه 2 خرداد 1395 23:00
بین خوابگاه دخترا و خوابگاه پسرای دانشگاه تهران یه پلی هست که روبه رو برج میلاده اکثر اوقاتم بر خلاف همه ی شهر که آرومه روش باد میاد تاریک ، دور از اجتماع و شب چون محدوده ی زمینای حصار دار انرژی هستیو دانشگاه تهران باید حواستم باشه خفتت نکنن اما روی پل همشه یه عده دختر پسر عجیب هستن فک کنم بین همه ی دخترایی که میشناسم...
-
در
شنبه 25 اردیبهشت 1395 18:03
دلم گرفته دلم عجیب گرفته است و هیچ چیز نه این دقایق خوشبو ، که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش نه این صداقت حرفی ، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست نه هیچ چیز مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند و فکر می کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد
-
کپی
یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 15:10
یه وبی هست گاهی اوقات می خونمش...این مطلبو با اغراق برا یکی از دوستام کپی می کنم درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد با همه ی اونایی که میگن زندگی سگی ه مخالفم.من در نقطه روبه روی همه ی اون آدم ها ایستادم و میگم که اینطور نیست.زندگی سگی نیست.همه روزه داره اتفاقات بدی توی همه جای جهان می افته.آدم های زیادی زجر میکشن.عاشق...
-
انسان
یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 20:00
-
اصلا هیچگاه
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 19:03
اصلا و هیچگاه من دوست داشتن انسانی را به غایت نچشیده ام می دانم که سخت بوده است شاید وظیفه داشته ام عاشقان را ببینم و بیاموزم هیچگاه و اصلا من خوشبخت نبوده ام اما خیال باف بوده ام به راحتی اعتراف کرده ام اما راستش برای هیچ عاشقی نامه ننوشته ام قدم زدن منتظر هیچ عاشقی را با احترام ننگریسته ام موضوع برایم مهم است اما من...
-
بانو
دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 06:21
خیلی وقت است یادی از تو نمی کنم تو می توانی با چشهایت یک مکتب باشی ، یک دین جدید تو می توانی با آن صدای سهمگینت پیامبری کنی و من بیچاره هیچ من آنم که هیچگاه به پیامبری نرسید و همه ی تاریخ پیرو تو بود من آنم که اگر مکتبی بنیان گذارم فراتر از فلاکت ایسم نخواهد رفت پیامبر زمانه ام بکش مرا در آغوشت
-
آن مرد
جمعه 27 فروردین 1395 10:22
یک وقت هایی هست می فهمی واقعا کسی برای اتکا کردن نیست، حتی گذشته، حالا باید دوید، رفت
-
ظرافت
سهشنبه 24 فروردین 1395 09:55
و شاید اگر بعضی ها را که دوستشان داری بدانی حالشان خوب است بدانی کسی را دارند که دوست بدارند بدانی قرار نیست آزار ببینند بدانی می توانند کنار آن ساحل بکر با لذت دم خواهند زد بدانی شب پر ستاره ی کویر را در سکوت پر ، تنها نخواهند بود بدانی آن جنگل سرد را خندان و بازیگوشانه گذر خواهد کرد و تو حالت خوب می شود و تو دیگر...
-
برخی
یکشنبه 22 فروردین 1395 13:54
بعضی از کلمه ها هستن یه بار معنایی خاص دارن از یه جا داری رد میشی ... یهو یه کلمه یه عکس یه جمله از یه غریبه تورو یاد یه حس میندازه...اصلا می برتت توی اون حس خب اینکه بعد این اتفاق حالت خیلی خوب باشه یا خیلی بد ... دیگه بستگی داره به اون آدمی که این حسو ازش یادگاری گرفتی و من چقدر یادگاری های خوب غیر واقعی دارم اصلا...
-
95
شنبه 21 فروردین 1395 11:26
سلام یک ماه کامل نبودم تا پارسال به تغییر سال اعتقاد داشتم ولی الان برام یه باری مسخرس که یه عده فرصت طلب کاسب کار باهاش خون مردمو میمکن خب اما با تاخیر 21روز عیدتون مبارک امیدوارم سال خوبی باشه براتون به قول یارو و همچنان آنچنان چنین و چنان کنید بی چون چرا
-
یکشنبه
یکشنبه 23 اسفند 1394 12:09
سلام انگار همه ساکتن چه خبرا؟ روزاتون چطوری میگذره؟ داریم بد زندگی می کنیم...بد شکل بد صدا بد رنگ
-
ش
پنجشنبه 13 اسفند 1394 19:46
همه لرزش دست و دلم از آن بود که که عشق پناهی گردد، پروازی نه گریز گاهی گردد. آی عشق آی عشق چهره آبیت پیدا نیست *** و خنکای مرحمی بر شعله زخمی نه شور شعله بر سرمای درون آی عشق آی عشق چهره سرخت پیدا نیست. *** غبار تیره تسکینی بر حضور ِ وهن و دنج ِ رهائی بر گریز حضور. سیاهی بر آرامش آبی و سبزه برگچه بر ارغوان آی عشق آی...
-
مرا به خانه تو راهی نیست
شنبه 8 اسفند 1394 11:26
می دانم دگر تو را به من امیدی نیست اما سرسخت پای این باور خواهم ماند که زمانی ما را بهم محرمیتی بود بی شک هربار که سینا را ببینم یاد تو خوام افتاد و اما می دانم که برای دیدنم هیچ شوقی نیست
-
پسرخاله جان
یکشنبه 2 اسفند 1394 08:09
پسرخاله جان بر خلاف من که به اصرار دوستان آدم فلسفی و ریا کاری هستم، انسان ساده و خوبیست و البته پسرخاله جان مطمئنن از من خشگلتر است و اما چند سالی کوچکتر...چیزی در حدود هیجده و تاز فهمیده است زن حسی متعالی است...البته در حد فهم خودش پسرخاله جان دیشب آمده تهران و امروز تا چند روز دیگر آویزان ماست خب پسرخاله جان می...
-
1
دوشنبه 26 بهمن 1394 22:23
ما بی ایمانها
-
آن مسیحی
شنبه 17 بهمن 1394 20:55
یه زمانی یه دختر مسیحیو می شناختم خب ازم بعید نیست که دوسشم نداشته باشم یه روز قرار شد از قشنگترین دعایی که توی دینامون داریم برا هم حرف بزنیم من یه قسمت از دعای کمیلو خوندم اونم کل عشای ربانیو برام خوند و دخترها به خدا نزدیکترند حتی اگر مسیحی باشند....
-
cdf
جمعه 16 بهمن 1394 21:22
و آدمی گوشت فاسد تنهایی است که گاهی بیمار است
-
:-|
شنبه 10 بهمن 1394 16:27
چندمین بار است که تحت تاثیر دوره ی ماهیانه ی یک دختر متاثر می شوم این نوع تاثر احمقانه است هیچ واقعیتی در آن نهفته نیست ، مگر کلمه ی مسخره و ریش ریش شده ای به اسم هورمون . . . والبته این فهم متنهی به این نخواهد شد که بار دیگر گول نخورم و متاثر نشوم این بازی سر داراز دارد، بی هیچ برنده ای اگر پسر بودید یادتان باشد هر...
-
598
سهشنبه 29 دی 1394 19:23
وای به حال آشنایان من اینان نمی دانند من بنده ی کلماتم این کلمات موهوم و افسار گسیخته مرا به هر سو می کشند کاش می دانستید ... با تمام شگفتی که روح آدمی دارد من خسته تر از آنم که شمارا بکاوم بامن مهربان سخن گویید
-
man
جمعه 25 دی 1394 20:19
نگاهم کن متزلزل تر از آنم که نتوانی پریشانیم را بخوانی من همان پسرک احساسی سالهای دورم چه شده که دیگر نمی خواهی به آغوشم گیری تو می دانی این افکار را ، تو حس می کنی مرا می دانم تمام آن حرفها که به دیگران نگفته شده تمام آن نگاه ها را که دیگران ندیده اند و تو زبای گمشده ی منی و تو همان کسی هستی که می دانی مضطربم و تو...
-
عادت
چهارشنبه 16 دی 1394 09:46
داره کم کم برام تبدیل به عادت میشه از نظرای تو به عنوان پست استفاده کنم البته ادامه پست ما بین مشتی متظاهر زندگی میکنیم... بهشون لبخند میزنیم سلام میکنیم باهاشون وقت میگذرونیم و خو میگیریم به این نقش،به این تظاهر کردن لعنتی... حتیوقتی تک و تنهاییتظاهر میکنیم جلویآینه به مسخره ترین حالت لبخند میزنیم و میریم که...
-
آدم من
سهشنبه 15 دی 1394 21:05
چقدر هوس آلود شده ام این روزها
-
آدم
سهشنبه 15 دی 1394 21:03
هوس آدم کرده ام می فهمی؟؟ کسی که بفهمد حالم بد است این روزها می دانی تا به امروز از این دست آدمها دور و اطراف من نبوده است اما هستند آنهایی که بفهمم بودنشان صرفا خوش آیند است... و شکر بودن این آدمها را بدبختی آدمی که متظاهر زندگی کند و بیچاره آدمی که همیشه تنها باشد و بیچاره آدمی که سخت به خدا اعتقاد دارد و باز باید...