شنیده اید می گویند سید آمد
من هم یک چنین انسانی هستم...
دانشگاه ما که بیایی همه مرا میشناسند
خیلی ها بی سلام از کنارم رد نمی شوند
حالشان که بد باشد بدون درد و دل از پیش من نمی روند
کارشان که گیر باشد دست و دلم برایشان بکار می رود...
اما راستش جز چند مهربان کلاسمان باقی بچه های کلاس خودم از من متنفرند
نمی دانم هیچگاه انسان بدی نبوده ام اما آنها متنفرند و شاید حق دارند
گذشته از همه ی آدمهایی که وقتی کاری برایشان می کنم همراهم هستند باقی اوقات من تنهایم
راستش خیلی ها خواسته اند دنبالم راه بیفتند ولی دکشان که می شود کرد
ولی گاهی حس می کنم این تنهایی چیزی خوبی نیست
نمی دانم ولی باور دارم این تنهایی چیز خوبی نیست
اولین بار است که دختری را یک هفته ای دک می کنم تا برود
این تنهایی واقعا حس خوبی نیست...
آدم گاهی لازم داره که یه نفر واقعا باشه...
اصلا بار مفهومی این کلمه افتضاحه
سلام سید
اینکه اسمش زندگی نیست
بردگان همیشه بدهکارِ مدرسه ،کار ، دولت ...
چه وضعشه ..
بعضی از تنهاییا خوب به خاطر اینه که ادم درست و حسابی ای واسه جمع کردن تنهاییه پیدا نمیشه
یعنی بودن پیش کسی به اسم تموم شدن تنهاییت در حالی که واقعا تنها باشی به نظرم خیلی سخت و وحشتناک تر از تنهایی خالیه
خب گاهی حسی همراهی لازمه
ادم محودوه به نیازهاش
یکیش همراهه