لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

تهران

ساعت داره به سه نزدیک میشه
و من توی خونه تنهای تنهام
معمولا اینجور وقتا آدم خوابش نمیبره
یکی از بچه ها اسم تهرانو آورد

منم ناخودآگاه هوسشو کردم
از جایی که تهران من توشم،چن تا پنجره هست به پارک لاله
غروبا خنکای پارک میاد
آدما پر میشن دور و اطرافش
سر و صدای بچه ها میاد
اما جدیدنم دارن بغل ما یه ایستگاه مترو میزنن
خب میشه حدس زد این ایستگاه مترو چه بلای مهیبی سر پارک لاله ما قراره بیاره