لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

یادآوری

می دانید آدم گاهی باید خودش را نگاه کند ببیند دقیقا کجایش تا شده، برخورده، لجن گرفته

مثل کتاب تکراری که باید برا امتحان کوفتی همه جایش را نگاه کرد

این اواخر که از خودم چیزی دیده ام

مربوط می شود به یک اخلاق قدیمی

من موقتا دوستان صمیمی بسیاری پیدا می کنم

اما غریزی وقتی آن آدم دوست واقعی تری پیدا کرد...دیگر یکباره یا تدریجی من دیگر دوست صمیمی او نیستم

یه شعر قدیمی

می گوید در بی کسی علمدار کسی بودن مردانگیس...

و من چقدر از این آدم ها در خاطرم مانده...من خوبم برای تنهایی و نه چیز دیگری

چقدر شفاف این آدم ها یادم مانده اند

راستش من حتی اگر غریزی رهایشان کرده باشم...اما اکنون نیز تمامشان را بی نهایت دوست می دارم

نظرات 2 + ارسال نظر
دنیابانو دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 09:23 http://doniayedonia93.blogfa.com/

یک امشبی که آمده بودی به خواب من
من از غم فراق تو خوابم نبرده بود ...

چه شعری بود...مرسی

تارا یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 22:41

منم گاهی غریزی آدمایی که دوسشون دارم رو رها میکنم...
و اگه برگردن صمیمی تر از قبل میشیم....

قضیه اینه زندگی خیلی کوتاه تر از مهلت برگشتن یه نفره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.