لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

علی

دقت کردم دیدم چقد دارم بیضوانی می نویسم

از من بعیده این شکلی شخمی تخیلی نوشتن

و اما بعد

خب موها رو از ته زدم...باشد که رستگار شویم

خوابم میاد...ایام شخماتیک در حاضر گذرن

باید یه تغییراتی توی زندگیم بدم

اما طبق معمول اون قسمت گشاد از زندگیم نمیزاره


ترم بعد باید چی کنم؟خدا می دونه

اون روز با دختر دندون پزشک باهوش زشت مذهبی آشنا شدم

حالم از دخترای زشت مذهبی فعال بهم میخوره

بشدت هوای شخصیت اصلی یه رمان عاشقانه بورژایی با اخلاق خود بیرون ریز کردم

یه لغتی است خیلی عمیقه اما الان یادم نمیادش

یه دختری هم هست می تونست دوست خوبی باشه اما حیفه فقط دوست باشه

در کل ریدم...و دیگر هیچ

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.