امروز سهیل می گفت آدمها را باید تحلیل کرد
می شود از استراق تفکر و فهم آدمها لذت برد
آدمها کارهایی انجام می دهند که از روی خواست ها و آرزو های آن هاست
مثلا می شود فهمید دختری مایه دار از سر بی شوهری برایت نقش آدمهای مثبت را بازی می کند
یا پسری موسیقدان برای کشیدنت به رختخواب یه سمفونی می نوازد و تو را خر می کند دختر احمق
یا منی که زمانی با شعرهای مولانا برای خودم اعتبار و تفاخر می خریدم
و آدمها چقدر ساده اند
چن روزیه با یکی دوس شدم به اسم سهیل
یه زمانی موهاش بلند بوده
عینک گرد میزاشته
موسیقی درس می داده
این آدم به اندازه ی تمام زنای زندگی من معشوقه داشته
دوبار از دانشگاه زده بیرون، اصلا اخراجش کردن
یه دیوووووووونه متمدن
این آدم قهرمان ما روشن فکر نماهاس
خیلی احمقانه وارد یه رابطه شدم
ولی آدم جالبی بود
مسخره اینکه دیروز وقتی از کافه زدم بیرون شمارشو لای برگه های باطله انداختم رفته
راستش چن وقتی است که درگیر این فکر شده ام بدبختی کشیدن چه نقشی در حس خوشبختی دارد؟
جوابی هم ندارم اما می دانم فعلا زندگی چیز تنفر انگیزی است که هنوز هم جای شکرش باقی است