لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

دیوانگی

 کم کم به این نتیجه می رسم اینکه جایی داشته باشی که بیایی بنویسی و فقط خودت خوانده اش باشی یه جور دیوانگی کودکانه است . اما لذت می برم از این نوشتن و از این خوانده نشدن .

   همیشه احمق هایی هستند که وقتی حرفایت را برایشان بازگو می کنی تو را نفهمند ، مسخره ات کنند اما وقتی جایی باشد که حال خرابت را در آن بریزی دیگر لازم نیست لازم نیست دنبال احمقی بگردی که برایش درد و دل کنی . لازم نیست تن به احساسات دونفره ای بدهی که برای حرف زدن و شنیده شدن محتاجش شده ای ، لازم نیست منت یک غریبه را بکشی که چند لحظه بایستد و به دیوانگی هایت گوش بدهد .

   من می گویم آدم باید یک جایی داشته باشد که بیاید حرفها و احساساتش را در آن بالا بیاورد ، یک جایی باید باشد که وقتی از زندگی تهوع گرفتی بیایی و خودت را خالی کنی ، این حرفهای لامصب اگر بمانند از درون به آدم گند می زند.

سلام

هیچ وقت فکر نمی کردم یه روزی پیش بیاد که یه وبلاگ بزنم با این حالو با این مشخصات...

اما خب اونروز پیش اومده اما خوشحالم کسی قرار نیست این متنارو بخونه ، کسی قرار نیست دربارشون نظر بده. آخه احمقی جز خودم هست که توی اینترنت سرچ کنه تهوع نوشت .

اسم وبلاگ لجن بود اما الان دوس دارم عوضش کنم بزارم لودگی . می دونی لجن یجورایی مسخرس توی خودش مسخرگی داره ولی به نظرم توی کلمه ی لودگی یه جورایی قداست هست . البته فک کنم