لودگی

تهوع نوشت

لودگی

تهوع نوشت

دزد

این عکس پایینو از وب دوس یکی از بچه ها دزدیدم

یادمان

یادتان باشد عده ای کثیری از آدمهایی که احساس را می کوبند ، فحشش می دهند و آدمهای احساسی را تحقیر می کنند ، جز بدبختای تنهای جامعه ان

فک کنم منم جز اون دسته از عقد ه ای های تنهای جامعه ام



مسخره

مسخره این است که امروز روز تولدش است . مسخره تر اینکه من تولد همه را فراموش می کنم ولی امروز خودم را به هرجایی زدم که بشود تولدش را تبریک بگویم ولی نشد

احمق وقتی با آن همه بهانه ی الکی دست به سرت کردم چرا دوباره برگشتی و خواستی بفهمم که این تاریخ دکوری . این عدد بی خود را یادت مانده است . تبریک گفتی ولی حالا ...

حالم شدیدن مثل کسی است که چیزی را گم کرده و حالا محتاجش است

تولدت مبارک سارای احمق

تخلیه

اینکه لازم نیست برای کسی حرف بزنم و از گذشته ام بگویم و منتظر باشم تا متعجب نگاهم کند نعمت بزرگی است .  یک زمانی یک معشوقه ی قزاقستانی داشتم، دختر فوق العاده مهربان و با شعوری بود . راستش هیچ وقت نخواستم بفهمم قزاق ها چه آدمهایی هستند یا چگونه زندگی می کنند فقط از بودن با این آدم لذت می بردم اما همه ی این ها قبل از بود که بفهمد ایرانی هستم اولین باری که خیلی اتفاقی گفتم ایرانی هستم عکس العمل خاصی نداشت اما فردایش به ایمیل هایم هم جواب نداد.

ملت مشغول جشن توافق هستند

بینش

به این حد فهم رسیده ام که از همه ی اراجیف احساسی متنفر باشم . شعر عاشقانه خوب را همیشه می شود خواند ولی امان از این ...شعرهای که روان متوحش یه عده متوهم سر هم می کنند .

راستش می توانم به هوس قداست بدهم اما این کلمه کودن وار و پیش پا افتاده ی عشق ، هر چه قدر که فکر می کنم باز مطمئن می شم یه مهمل احمقانه برای آدمهای کودن است